مصاحبه با غار
غارنشین ، غارنویس!
غار یکی دیگر از گرافیتی رایتر های با تجربه است که حدود ده سال از عمر خودش را صرف گرافیتی ایران کرده ، او هم در تهران و هم در لندن گرافیتی کار می کند و یکی از اعضای گروه EXIT می باشد، اگزیت یک گروه هنری خیابانی است که در زمینه موسیقی هیپ هاپ و گرافیتی فعالیت می کند، به سراغ غار رفتیم و او از تجربه هایش در این سالها، از تفاوت گرافیتی تهران و لندن و از نوع نگاهش به گرافیتی و ... در این گفت و گو صحبت کرد که میتواند آن را در ادامه بخوانید:
غار چی شد که گرافیتی رایتر شدی؟چطور با گرافیتی آشنا شدی و الان چند ساله که کار میکنی؟
من خب گرافيتى رو در فيلم ها ديده بودم و برام شگفت انگيز بود تا اينكه بازى جى تى اِى اومد و توى اون ميشد تگ زد و اون قسمت بازى هميشه برام جذاب بود و باعث شد خودم اسپرى رو بردارم، با بچه محلا ميرفتيم و خط خطى ميكرديم ديوارا رو. اين قضيه يه مدت كوتاه بود سال ٨٤ و منم اول راهنمايى بودم و درگير مدرسه تا اينكه يه روزى يه ترو آپ از اِم كِى ديدم و اين كه توى ايران هم اين قضيه پيش ميره دوباره درون من جرقه ايجاد كرد و جدى تر منو توى يه مسيرى قرار داد، اون موقع اينترنت انقدر مطرح نبود مخصوصا در خصوص گرافيتى براى همين از كوچك ترين تگ هايى كه توى خيابون پيدا ميكردم يا كارها و اسپات ها براى چشمام مثل يه گنج بود و بهم نخ ميداد تا اينكه ياهو ٣٦٠ اومد و بچه هاى گرافيتى كه هر كدوم به نوبع شخصى كارشونو ميكردن و به هم آشنا نبودن يا اصلا از حضور هم آگاه نبودن، در اون فضا به هم خوردن و آشنا شدن. به صورت جدى ميتونم بگم از سال ٨٦ بودم بنا بر اين حدودا ١٠ سال.
-(graffitiiranmagazine.com)(1).jpg)
وقتی به آثارت نگاه میکنیم می بینیم که تو کاملا تغییر سبک دادی مثلا انگار قبلا از تنوع رنگ های بیشتری استفاده میکردی و پیچیده تر کار میکردی، دلیل این تغییر سبک و استایل چیه؟ این تغییر رو چطور ارزیابی میکنی؟
تغيير سبك كه كاملا عاديه توى مسير، تغيير سبك توى سادگى استايل به خاطر پر رنگ شدن فرم خط هاى فارسى و گنجينه اى كه داريم روى فرم استايلم تاثير گذاشت، گاهى اوقات پيچيده كار كردن و شلوغ كارى راحت تر از ساده كار كردنِِ و ادم ضعف هاشو با شلوغ كارى پر ميكنه، استايل واقعى و خوب به پيچيدگى نيست صرفا مخصوصا اگه بي دليل باشه، هر چه خوانا ولى در عين حال با سبك باشه، اوريجينال تره به نظر من. راجع به تغيير و ساده شدن رنگامم، به خاطر تغيير نوع كاريم و كم شدن بودجه ام براى رنگ بود، بمبينگ براى من رنگِ پر رنگ ترى گرفت تا زرق و برق داستان مخصوصا توى ايران كه نياز هست گرافيتى توى سطح شهر ديده شه پس براى حدى كه من ميخواستم كار كنم و ميزان جيبم بايد به يه حد تعادلى بين كيفيت و كميت ميرسيدم. اگه بشه با ١٠ تا رنگ ١ كار رنگى زد ميشه با همون ١٠ تا رنگ ٥ تا جا نقش زد.
زندگیت ، توی لندن چقدر توی پیشرفتت در گرافیتی تاثیر گذار بوده؟اصن تاثیر خاصی داشته؟
زندگيم اينجا كه قطعا تاثير داشته، علاوه بر آشناييم با رايترا و جا افتادن درست نحوه كار براى اثبات خودم. همينطور من اينجا تنها بودم و اين قضيه باعث ميشد تا هر وقت كه ميخوام بيرون باشم يا اصلا كلا بيرون باشم، اينكه كسى نگرانت نيست هم خوبه هم خيلى بد، حداقل توى كار من تاثير مثبت داشته اما سختى بيشتر و فكر كنم اون سختى ها تاثير اصلى رو گذاشته توى كارم، من فكر ميكنم دردى كه آدم ميكشه روح ميبخشه به كارش، من گرافيتى رو هميشه از دريچه زندگى ديدم، جداگانه و سطحى نگاهش نكردم چون ديدم كاملا با حالت هاى روحيم در ارتباط هست. يك قضيه ديگه كه اينجا باعث پيشرفتم شد، صحنه گرافيتى اينجا خيلى بزرگ و رقابتى و وحشيه و هزار تا رايتر داره و من براى اثبات و ديده شدن خودم بايد سنگين كار ميكردم و به نحوى كه ديده شم. فرم خاص فارسى هم كه به چشمشون بيگانه بود تاثير داشت.
به عنوان کسی که هم توی لندن زندگی کردی و گرافیتی کار کردی، هم توی تهران، یه کم از تفاوت زندگی برای یک گرافیتی کار توی لندن و تهران برامون بگو...
ب تفاوت چشمگيرش گسترش و ميزان حجيم گرافيتى و گرافيتى كاراس كه باعث شده از يه طرف گرافيتى براى همه افراد جامعه شناخته شده باشه و از طرف ديگر سخت گيرى هاى شديد و مجازات سنگين تر، تفاوت ديگش كه شايد به چشم خيلى ها نياد، روح و نيت پشت كاراست، صحنه گرافيتى اينجا خيلى وحشيه و ارتباط برقرار كردن با گرافيتى كاراى اينجا سخته اما در ايران به خاطر فرهنگمون، گرافيتى به شكل ايرانى فرم گرفته و خيلى نرم تر و دوستانه تره رابطه ها و همينطور نيت بچه ها از گرافيتى زدن صرفا تخريب نيست
-(graffitiiranmagazine.com)(4).jpg)
از گرافیتی کارهای مورد علاقت برای ما بگو... آیا گرافیتی کار و یا اصن هنرمند بخصوصی بوده که روی تو تاثیر زیادی گذاشته باشه؟
من زياد گرافيتى غربى رو اونقدر سر لوحم قرار نميدم اما در ايران اِم كِى براى من هميشه قطب بوده و از اول كاراش تحت تاثير قرار ميداد و اون كاراى رنگى كنار اوتوبان رو هيچ وقت فراموش نميكنم كه چقدر احساس شور و شعفى بهم ميداد وقتى ميديدمشون، از لحاظ استايلى در ايران قطعا خاموش كه برادر و هم تيم هستيم هميشه استايلى اوريجينال داشته به چشمم از قديم
جایگاه گرافیتی ایران در مقایسه با گرافیتی غرب رو چطور می بینی؟
به نظرم شرايط محيطى اينجا و همه چيز نميذاره اين ٢ تا رو اصلا مقايسه كرد، گرافيتى ايران خيلى در جا زده هميشه و الان هم اوضاعش خوب نيست و اميدوارم نسل بعدى با قدرت راه درست رو پيش بگيره و گسترده و شهرى كار كنه، اما در كل همينى هم كه هست عاليه و جاى شكره و پتانسيل زياده فقط بايد جهت دهى بشه.
آیا تا به حال از گرافیتی پول در آوردی؟
سفارشات كوچيك گرفتم اما سر و كله زدن با صاحب كارا برام سخت بوده و كارم نبوده و من اينجا كار ميكنم و نيازى ندارم از گرافيتى هم پول در آرم و ترجيحا هم نميخوام تا جايى كه بشه چون هيچ ثباتى هم نداره .
احساس میشه موزیک کار کردن شما باعث کم کار شدن تو گرافیتی شده،نظر خودتون چیه؟
من اين رو قبول ندارم راستش مخصوصا براى خودم. موزيك كه هميشه بوده فقط تازه به پخش كردنش دست زديم. ما هم با تمام سختى و فراز و نشيباى زندگى شخصى خودمون هميشه مستقل كار توليد كرديم. زندگى بالا و پايين داره بايد صبور بود.
با نسل جدید گرافیتی ایران چقدر در ارتباطی و سطحشونو با توجه به مدت زمانی که دارن فعالیت میکنن چطور میبینی،به عنوان یه پیشکسوت اگر حرفی با گرافیتی نویسای جدید داری بگو...
با چند تاشون در ارتباطم و با خيلى هاشون صحبت كردم، اين ميزان شوق و تعداد نسل جديد خيلى حس افتخار بهم ميده چون من خودم وقتى شروع كردم هيچ كس ديگه اى هم سن و سالم نبود اما الان پره از گرافيتى كاراى جوون با پتانسيل بالا. من تنها چيزى كه ميخوام بگم اينه كه صبر داشته باشن اگه واقعا ميخوان توى اين بازى اسمى به دست بيارند بايد بدونن اين راه سختى و عرق و اشك و خون داره، چيزى كه من زياد ميبينم اغلب اينه كه ميخوان به استايل برسن سريع اما در اين بابت وقت لازمه و تمرين و درك كردن فرم خط و كلمات فارسى به صورت ساده كار كردن در ابتدا و بذارن كه زمان خودش تغيير و فرم بده به كار و در ضمن استايل همه چيز نيست توى بازى و براى اثبات حتما به نظرم واجبه كه در سطح شهر هم باشن و تگ و ترو آپ زدن رو فراموش نكنن، چون همين خيابونا و اتفاقا به كار آدم يه شخصيت ميده و اكثر رايتراى بزرگ دنيا كه به استايل رسيدن بدون بمبينگ كردن و نپرداختن به الفبا و اركان داستان نرسيدن، به جرياناى گرافيتى اينترنتى توجه نكنن، اينها همه برا فروختن رنگ و اجناسشونه، گرافيتى رو بايد بشه زد در هر شرايطى. پشت جريان زرق و برقى داستان پوچه و اصل براى كسب احترام چيز ديگه ايه و در نهايت كه دم همشون گرم. ايشالله از تعدادشون كم نشه.
-(graffitiiranmagazine.com)(9).jpg)
گرافیتی رو بیشتر هنر میدونی یا یک جُنبش و حرکتی برای ابراز...،بیشتر به کدوم جَنبش اعتقاد داری؟
براى خود من شخصا بيشتر ابزارى بوده براى ابراز و خروج از تكرار زندگى روز مره و اطرافم اما دليل نميشه اين رو هنرم ندونم، به نظر من اگر تو مكانيك قهارى هم باشى مكانيكى هنر توست پس گرافيتى هم قطعا هنره اما در "دنياى هنر" جا افتاده امروزى جايى نداره، يك قضيه جداييه و چهار چوب هاى خاص خودش رو داره.
از مشارکتت با رسانه پیاده برامون بگو ، بازخورد و تاثیر مثبتی داشته بنظرت؟ با توجه به اون حاشیه ای که پیش اومد هنوز به همکاریت ادامه میدی؟ نظرت راجب اون اتفاق چیه؟
من چند مقاله نوشتم براى معرفى مختصر گرافيتى و فرهنگش مخصوصا در ايران كه بيشتر براى مخاطب هاى رسانه و عموم جامعه هستن بود، اون حاشيه هم به من مربوط نيست با اينكه به نظر من شلوغش كردن من كلا از حاشيه خوشم نمياد و با كارم سعى كردم ثابت كنم و در نهايت كه قرار هم نبود ادامه دار باشه، من چند مقاله كه ميخواستم رو نوشتم.
هیپ هاپ رو تو ایران در چه سطحی میبینی،تا چقدر تو زندگی خودت مطرح هست و آیا واقعا به اون میزان رشدی که نیاز داشتی و هدف برای خودت قرار دادی رسیدی تو این جریان؟بنظرت تو رشد کردن هدفی وجود داره یا بیشتر مسیر رشد کردنه که به این کلمه معنا میده؟
هيپ هاپ تنها دوست و رفيق من توى شب هاى تهران و دورى بوده و تنها چيزيه كه اميد بهم ميده و زندگيش ميكنم، من با هيپ هاپ شب هاى طولانى و سختى داشتم، كلى داستان و ماجرا، راه غلط رفتن و درس گرفتن، درگيرى و خشونت، دور شدن از همه چى، دور از چشم همه زير سقف غارم و شب هاى طولانى و راه رفتن روى ريلاى قطار، دستگيرى، از دست دادن خيلى از رفقا و خيلى داستاناى ديگه كه ميشه يه كتاب باشه اما خوشحالم كه اين كتاب زندگيو درونم حمل ميكنم و با تمام سختى و دردش بهم حس بودن ميده. من بزرگ ترين تفريحمم كاره، اينو كسايى كه نزديكمن ميدونن كه خيلى وقتا توى جمع هم گوشه سرم توى ورقه. هيپ هاپ در ايران هم نقص هاى خاص خودش رو داره و الفباش جا نيفتاده و اون سبكى كه عامه ميپسندن رو راستش من نميپسندم اما در عين حال هم جريان هاى كوچيك و با پتانسيلى هستن كه خوبه مستقل كار كنند و از جريان "رپ فارسى" روز خط نگيرند. به لطف خدا همه چيز بهتر ميشه.
-(graffitiiranmagazine.com)(10).jpg)
حتما زیاد شنیدی که میگن گرافیتی یک هنر غربی هست و...نظر خودت چیه؟ کار با حروف فارسی که خودت و خیلی از بچها کار میکنید چقدر تونسته اونو به فرهنگ ایرانی نزدیک کنه؟ و یا اینکه اصلا مهم هست این پیشینه و هویت؟
درسته اما فكر ميكنم گرافيتى يك پديده اجتماعى و شهرى هست و فرا تر از تقليد يك فرهنگه صرفا، چون ميبينيم در اكثر شهر هاى دنيا رد پاى گرافيتى هست و مردم از قديم عاشق يادگارى زدن بودن از دوره غار نشين ها. خط فارسى يه حالت شاعرانه و با اصالت ميده به صحنه ايران، چرا؟ چون كه همين خط فارسى قدمتى هزاران ساله داره و كلى گنجينه ادبى و شعرى به همين زبان نوشته شده و نا خود آگاه اين اصالت رو با خودش حمل ميكنه و اين برگ برنده گرافيتى ايرانه.
در آخر چیزی اگر دوست داری بگی که تو سوال های ما بهش اشاره نشده بگو...
در اخر كه درود به همه كسايى كه دارن كار ميكنن و توى بازى اند، ازشون ميخوام عاقلانه بازى كنند و صبور باشن، از صحنه اى كه هنوز كامل فرم نگرفته حاشيه نسازن كه مثل رپ فارسى نشه، از اين گنجينه مراقبت كنن و ايشالله پيشرفت گرافيتى رو خواهيم ديد.
-(graffitiiranmagazine.com)(8).jpg)
سوالات مخاطبان
خودت رو بمبر میدونی یا رایتر ؟
يك بمبر يك رايترِ، كلا به كسى كه گرافيتى كار ميكنه ميگن رايتر حالا بمبينگ كنه يا نه اما من رايتريم كه از بمبينگ لذت بيشترى ميگيرم و موثر ميدونم و بيشتر در اون ضمينه براى گرافيتى ايران مانور دادم.
آل سیتی هستی؟ اگر آره چند وقت طول کشید تا آل سیتی بشی؟
که واضحه"Exit" به نظر من آل سيتى بودن يه روياست اما از لحاظ لفظى دنياى گرافيتى ميتونم بگم اكثر محور هاى اصلى و قطب هاى شهر رو زدم. البته كه تنها دارم راجع به كلمه غار صحبت ميكنم اما راجع به كلمه
اصلش حدود ٢ سال طول كشيد و البته تموم نشده و هنوز جا داره
-(graffitiiranmagazine.com)(6).jpg)
چرا غار؟
با صحبت هايى كه بالا شد فكر كنم تا حدودى معلوم باشه، غار يه سقف و مكانِ براى دور بودن و در امان بودن از جامعه پر هرج و مرج، من هم از بچگى از جاهاى شلوغ و پر جمعيت فرارى بودم و بعد از انتخاب اين اسم در طول زمان، بيشتر و بيشتر به ارتباطش با خودم و روحيم و نگاهم رسيدم و حالتش رو گرفتم و همينطور اون حالت من رو. به نظرم پشت انتخاب اسم خيلى جريان ها هست و از روى حادثه و تصادف نيست، مثلا اسم گذاشتن فرزند توسط پدر و مادر ، اون ها ميگردن و به كلى اسم برخورد ميكنن و رد ميكنند تا اين كه يه دونه از اين اسما بهشون چشمك ميزنه و اونا هم انتخاب ميكنن و به مرور زمان اون فرزند هويت اون اسم رو ميگيره. "غار يعنى من و تو زير سقف آسمان، غار يعنى يه سقف با سنگاى پنهان"
چجوری استایل فارسی خوب طراحی کنم؟
استايل فارسى خوب زدن از درك فُرم كلمات مياد. اول بايد با ساده نويسى روى فرم دقت كرد و گذاشت به مرور استايل پيچيدگى خودش رو بگيره و پخته شه، نپرداختن به فُرم كه الفباى استايله باعث الكى شلوغ بودن و تو خالى بودن استايل ميشه. خيلى راحت ميشه يه كلمه رو پيچيده و در هم و شلوغ زد كه به چشم قشنگ بياد ظاهرا اما ساده و در عين حال با استايل نوشتن اون كلمه سخت تره. يا مثلا هستن كسايى كه استايل تر و تميز ميزنن اما هنوز نميتونن تگ بزنن و اين به خاطر تمرين نكردن اصلى توى خيابونه كه اصل استايل از اونجا مياد. و گرافيتى به استايل رسيدن نيس فقط، گرافيتى يه جريانه كه ادم با عشق توشه و جايزه موندن درون اين راه سخت چيز هايى مثل استايل و احترامِ پس صبر لازمه و تمرين و پشتكار و انجام دادن اصولش مثل هركارى. نميشه مثلا بدون تمرين و دونستن فرم خط نستعليق آدم بخواد توى ١ ماه استاد و صاحب سبك شه.
-(graffitiiranmagazine.com)(7).jpg)
نظرت در مورد گرافیتی با مجوز و یا برگزاری نمایشگاه چیه؟
خب اين ميشه نظر شخصى من اما گرافيتى يه فرهنگ و چهار چوب و اصولى داره خوبه كه اونا هميشه پايدار باشه و فراموش نشه، اگه آدم كار با مجوز ميكنه يادش نره برگرده به جايى كه تعلق داره و شهر رو رنگ بزنه و فرهنگ رو گسترش بده. در مورد گالرى هم به نظرم حد اقل آدم بايد تاريخچه اى داشته باشه و تا حدى كه ميتونه از لحاظ جسمى و زندگى كار كنه و در نهايت اون اين حق رو داره كاراش رو به نمايش بگذاره و البته مهم هست كه كجا و به چه نحوى. گرافيتى كار نبايد محدود باشه اما اگه فقط خودش رو به ٤ ديوارى و مجوز محدود كرد فكر نميكنم اون كار گرافيتى باشه. البته كه اين نظر منه به خاطر اصول گرا بودنم در بازى اما هركى هر كارى خواست ميتونه بكنه و مطمئنا دليلاى خودش هم داره.
اولین کارت کجا بود و کی؟
اولين كارم كه رنگى بود سال ٨٤ بود روى ديوار يكى از خونه ها روبروى پارك ولنجك بود. اما همونطور كه گفتم من از ٨٦ به بعد جدى تر و پيگير شدم